گاهی دلتنگی ها زیر نقاب سکوت پنهان میشوند باز هم بی صدا دلتنگتم
***
کجا هستی؟؟؟
به آسمان نگـــــــــــــاه کن...
بگذار دلخوشی ام این باشد که آسمانمان یکیست...
***
دنبال کلاغی می گردم تا قارقارش را به فال نیک بگیرم وقتی
قاصدک ها همه لالند............!
***
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
***
واقعا نمیدانستم جدایی ازکسی که انقدر آزارم داد؛هم
انقدر سخت ودردناک باشد...
***
اندوه که از حد بگذرد
جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن !
دیگر مهم نیست..
بودن یا نبودن ؛
دوست داشتن یا نـداشتن ...
آنچه اهمیت دارد
کشداری رخوتناک از حسی است...
که دیگر تـو را به واکنش نمیکشاند!
در آن لحظه فقط در سکوت غـرق می شوی
و نگاه میکنی و نگاه و نـگــــــــــاه...
***
دست هایت را دوست دارم که هرگز وقت خداحافظی مهربانی شان را از من دریغ نمیکنند.........وپیراهنت راکه همیشه ازعطرنارنج وخاطره سرشار است.................ابتدای خوش ماجرای من!دوستت دارم
***
دلتنگی یعنی...
غذایی که اون عاشقش بود، از گلوت پایین نره.
***
دلم میخواد. .... عاشق شم. ..
آخه فکرت شده دنیام. ........
اگه عاشق شدن درد ........
من این دردو ازت میخوام
***
***
نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم ! نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر...
***
بلبل باغ تو ام/ از باغ بیرونم نکن
گر که دور افتاده ام/ از باغ بیرونم نکن
رنگ زردم را ببین/ برگ خزان را یاد کن
با بزرگان کم نشین/ بیچارگان را یاد کن
***
پچ پچ دوستت دارم های تو در گوش او به گوشم میرسد!
بازیچه ام ؟.. یا باز بچه فرضم کرده ای ؟..،
***
بغض هایت را برای خودت نگهدار ، گاهی ” سبک ” نشوی ” سنگین ” تری ...
***
میخت را خوب کوبیده ای...!جای خاطره هایت هنوز تیر میکشد
***
ماه به من گفت،اگر دوستت به تو پیامی نمی دهد چرا ترکش نمی کنی؟ به ماه نگاهی کردم و گفتم آیا آسمان تو را ترک می کند زمانی که نمی درخشی؟
***
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .
***
حکایت رفاقت من با تو ، حکایت "قهوه" ایست که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طمع را دوست دارم یا نه ؟
آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ، که انتظار تمام شدنش را نداشتم ! و تمام که شد ، فهمیدم باز هم "قهوه " می خواهم
حتی تلخ تلخ....
***
وقتی اشکهایم برروی زمین ریخت توهرگز ندیدی که چگونه میگریم،تو دلم را با بی کسی تنها گذاشتی و چشمانم را به انتظار نگاهت گریان گذاشتی.
***
حجم خالی تو را حجم هیچکس پر نمیکند ، باز هم بگو دوستان به جای ما…
***
کم کم یادخواهی گرفت تفاوت میان نگه داشتن یک دست وزنجیرکردن یک روح را-اینکه عشق تکیه کردن نیست و یادمیگیری که بوسه قرارداد نیستن ومعنی عشق وپیمان نمیدهند -یادمیگیری باغ گلت راخودت پرورش دهی تامنتظرباشی برایت گل بیاورند ویادخواهی گرفت که (محکم باشی پای هرخداحافظی)
***
وقتی ناچار به گریختنی تازه میفهمی که شهر چقدر بن بست دارد...
صفحه قبل 1 صفحه بعد